سه‌شنبه، آذر ۰۹، ۱۳۸۹

ديروز مترو چقدر شلوغ بود

آقاي جواني که کاپشن سبز پوشيده بودي توي خط زرد مترو 
فاصله ام باهات فقط چند ميليمتر بود و تقريبا توي بغلت بودم
خيلي مردي
 که حتي يک ميليمتر هم تکون نخوردي وگرنه اشکم در اومده بود 
مرسي


*تو که نيستي سوار مترو ميشم گريه ام ميگيره
**همين اخلاقته که هواي رفتن ميزنه به کلم

دوشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۹

گودر بخونم يا بافتني ببافم مسئله اينست

يه بار رفتم ژورنال خريدم و اينبار بالاخره رفتم حسن آباد و کاموا خريدم اين پروژه بافتني بافتن منم طولاني شدها
واسه تولدش ميخوام يه پليور دست باف بهش کادو بدم يه روزي به يه آدم ديگه اي هم همچين کادويي دادم
(به آدم هايي که دوست داشتم دوست دارم يه پليور که خودم بافتم هديه دادم هديه ميدم)
مسئله اينجاست که مامان جان مهندس خودش بافندس بايد حواسم رو جمع کنم يه کار بي عيب و نقص ببافم که نتونه ايراد بگيره
رنگش رو قهوه اي  مخمل گرفتم چون خودش مدل و رنگشو انتخاب کرد
دو روزه ميبافم ميشکافم
بافتني بافتن اولش از همه سخت تره چون بايد اندازه رو در بياري و محاسباتش رو انجام بدي  اين که بگذره آسون ميشه وقتم محدوده

یکشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۹

پياده روي +کفش پاشنه بلند+جوراب

من کفش پاشنه بلند دوست دارم
من پياده روي دوست دارم
من دوست دارم موقع راه رفتن همون کفش پاشنه بلندم پام باشه و همه جا هم باهاش برم

اين خيابون ها احمق هستن
اين خيابون ها با اصول مهندسي ساخته نشدن
اين خيابون ها پر از چاله چوله هستن

اين رگ هاي پاي من غلط کردن واريس شدن

*مجبور شدم جوراب واريس بخرم تا بيشتر نشه چقدرم گرون بود 40 هزار واسه يه جفت جوراب
فقط بخاطر اينکه اگه بيشتر بشه و قلمبه بشه پاهام زشت ميشه  نميتونم دامن کوتاه بپوشم و بدون جوراب برم مهموني

شنبه، آذر ۰۶، ۱۳۸۹

کرايه بيشتر = دزدي

دزدي فقط به از ديوار مردم بالا رفتن نميگن
دزدي فقط کيف مردم رو زدن نيست

آقاي راننده مو سفيد که بيشتر از حقت از من پول گرفتي
چرا وقتي بهت گفتم اينکارت دزديه قاطي کردي ؟
مگه دروغ گفتم ؟
پير مرد از اون موي سفيدت خجالت ميکشيدي که هرچي لياقت خودت بود به من گفتي چون بهت واقعيت رو گفتم چون تو داري با اينکار دزدي ميکني حالا خودت باورش نکردي اون به من مربوط نيست
به خاطر تک تک چرت و پرت هايي که گفتي و من بخاطر موهاي سفيد جواب ندادم ازت نميگذرم

تو و همه راننده هايي که پول زور ميگيريد و کرايه بيشتر ميگيرين دزديد دزد توي روز روشن

جمعه، آذر ۰۵، ۱۳۸۹

انسان با شعور به کسي ميگن که

وقتي جواب sms هاشو نميدي و زنگ ميزنه سايلنت ميکني و جواب نميدي
خودش sms ميزنه
*پاک کن منم پاک ميکنم باي

البنه اين در حد حرفه بايد ديد عملشم همين طوريه ؟

پنجشنبه، آذر ۰۴، ۱۳۸۹

فقط تا ساعت نه زنده ام

خدایا یه معجزه بفرست من فقط همین امشب رو دارم
فقط همین چند ساعت رو دارم
خدا نزار ترکم کنه نزار تموم شه
فقط چند ساعت وقت دارم واسه زندگی



*7/9/89
اصلانم تموم نشد خوب گريه هامو کردم و به اين نتيجه رسيدم ما مشکلي باهم نداريم و چون مشکل نداريم من نميزارم تموم بشه من همه سعيمو ميکنم تموم نشه
و راستش زياد هم سعي نکردم چون فقط يه چيزي گفته بود که گفته باشه اونم ميدونه ما باهم مشکلي نداريم و نميخواييم تموم بشه

هذيان شبانه 2

هر چقدر بري طرفش بيشتر ازت دور ميشه خودشو توي کارش غرق کرده واسه فرار از تو ولش کن شايد برگرده شايد هم نه کاري از دست تو ساخته نيست
بايد تنهايي زندگي کني
گريه نکن جز اينکه چشمات پف کنه و قرمز بشه چيزي عوض نميشه
فردا ميرم کاموا ميخرم بايد بافتنش رو شروع کنم واسه تولدش حاضر بشه بايد اينکارو انجام بدم شايد تا اون روز يخ ها يکم آب شده باشه
لعنتي دلم برات تنگ شده چرا نميفهمي
بهت نياز دارم چرا چرا ازم فرار ميکني ؟

واسه کي ؟واسه چي؟ فايده اش چيه ؟
آينده اي واسه من وجود نداره هيچ آينده اي
آينده ام هم ميخواد يه گهي باشه مثل اين 6 سال گذشته
ميخوام گم شم ميخوام نباشم ميخوام بميرم
چند بار چند دفعه تا کي؟بسمه بسمه ديگه چيزي ازم باقي نمونده
دراز ميکشم شايد گريه ام بند بياد و خوابم ببره

براش حتي مهم نيست که بخواد جوابمو بده
اون براي من همه چيز بود همه چيز هست

آره تموم شده همه چي تموم شده اگرقبول کني که تموم شده اگه بپذيري و باور کني که تموم شده نصف راهو رفتي
تموم شده همه چي تموم شده بپذير و زندگي کن

حيف که دوستم نداري کنارت خوشبخت بودم شاد بودم زنده بودم کنار تو دوباره شدم اون مستانه چند سال قبل کوچولو شدم و برگشتم به قبل از اون زخم خوردن زخمم خوب شد
هرچند کوتاه بود اما شاد بوديم

هذيان شبانه 1

1-من خوبم بايد خوب باشم خوب باش خوب باش
2-نبايد مهم باشه همه توي اون خونه جمع شدن و دارن پيتزاي خونگي مخصوص ميخورن و من اينجا تنهام
3-دست و پام يخ کرده گرم نميشه اين خونه خيلي سرده چرا نميفهمي مگه تو هم آدم نيستي خونه سرده من دارم يخ ميزنم
4-کتاب (به کودکي که هرگز زاده نشد )رو خوندم
من نميتونم هيچ وقت مادر بشم هرگز نميتونم تجربه اش کنم يه نفر توي وجودم رشد کنه و بزرگ بشه کي ميخواد باباش باشه ؟
هيچ بابايي نيست پس هيچ بچه اي هم نيست
5- چرا ديگه چاپ نميشه ؟چي ميشه ؟ بازم ميبينيمش ؟قرار بود بترکونه اما ترکوندنش منفجرش کردن
6-اَه برو به جهنم فقط ميتوني توي فکرت بنويسي حرف بزني
7-آره اون سرد شده تو خودت همه شواهد رو ديدي و علاوه بر اون کتابي هم که خوندي تمام علائم رو تائيد کرد اون نسبت به تو سرد شده و ازت فرار ميکنه براش جذابيتي نداري .
تو اونو خاموش کردي تو مقصر بودي با حرفات با رفتارت نه از عمد ناآگاهانه ولي نتيجه فرقي نداره
يخ زده بطور کامل يخ زده بي خود سعي نکن به جايي نميرسي

چهارشنبه، آذر ۰۳، ۱۳۸۹

خوشحاليم

اوضاع روبه راه و ملالي نيست جز دوري شما
ديروز اولين حقوق کار جديدم رو گرفتم و طبق معمول ولخرجي کردم
يه شال خريدم و يه چند تيکه ديگه (فضول اگه ميخواستم که مينوشتم چي خريدم )

دارم فکر ميکنم برم اين بانک مسکن يه حساب باز کنم

چي ميشد تهران هميشه انقدر خلوت بود من بيست دقيقه اي ميرسيدم سر کارم ؟
بله آلودگي هوا و اينها واسه ما معني نداره ما کار ميکنيم حتي روزهاي تعطيل
بهتر حوصله خونه موندن ندارم چه کاريه

اين تاکسي ها چه التماسي ميکنن اين روزهاي تعطيل به مسافر ها
اينها همون پدر سوخته هايي هستن که روزهاي عادي کرايه رو به بهونه ترافيک و شلوغي دولا پهنا حساب ميکنن ها

سه‌شنبه، آذر ۰۲، ۱۳۸۹

گوش ميدهيم

تنها اهنگ ترک که در تمام زندگيم خوشم اومد
چندين سال دنبالش بودم چون اسمشو نميدونستم
نخند خب
http://www.youtube.com/watch?v=nJXlrI8proI

یکشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۹

انتخاب سخت

ديروز يه نيم ساعتي توي ايستگاه مترو منتظر نشسته بودم جايي بودم که همه مسافر هاي واگن هاي آقايون بايد از اونجا رد ميشدند
آدم بيکار واسه خودش سرگرمي ايجاد ميکنه
نگاه کردم ببينم از بين اين همه آقايي که رد شد از کدوم يکي خوشم مياد و ميپسندم
خيلي زياد بودن از همه تيپي از همه سني
زمينه انتخاب زياد بود


از هيچ کدوم خوشم نيومد يعني محض رضاي خدا چشمم يک دونه اشون رو هم نگرفت

من سخت انتخاب ميکنم يا واقعا انتخاب سخت شده ؟

پنجشنبه، آبان ۲۷، ۱۳۸۹

داره آلارم ميده آغوش بگشا

مي دونم که مي خواي  بگي مهم نيست و طوري رفتار ميکني و اصلا به روي خودت نمياري اما هست من مي دونم که با (س) يه جور ديگه بوده
خب چون (س)عشق اولت بوده چون دوستش داشتي چون مي خواستي باهاش ازدواج کني
منم يه زماني عشق اول يه آدمي بودم دوستم داشت مي خواستيم باهم ازدواج کنيم اما حتي اونم نتونست زياد دووم بياره زمانش رو نمي دونم هيچ وقت نفهميدم ولي بعد از يه مدت حوصله اش سر رفت خسته شد از انتظار و رفت سراغ يه نفر ديگه خيانت کرد و دروغ گفت و يه نفر ديگه رو به آغوش کشيد
خودمو گول نمي زنم من نه عشق اول تو هستم نه حتي دوستم داري قصد ازدواج هم که باهم نداريم پس تکليف مشخصه
من همه سعيمو دارم مي کنم که اون قضيه تکرار نشه درکت ميکنم ميفهمم بهت حق ميدم و براي خودم هم اين حقو قائلم
اما چيکار کنم وقتي دستم به جايي بند نيست چيکار کنم هر بار سعي ميکنم مي خورم به در بسته در ها روم بسته ميشه
به خودتم گفتم چندين بار بهت گفتم
اون جمله اي که روزهاي اول آشناييمون گفتي توي گوشم زنگ ميزنه و هميشه حواسم بهش هست
هر چند مي دونم توي اين مدت منو خوب شناختي و دستت اومده چه جور آدمي هستم و حتي يه رگم هم اوني که تو ميگفتي نيست

چهارشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۹

قرنطینه ام چه فایده داره

هنوز توی قرنطینه ام داشتم عصری وسوسه میشدم از قرنطینه بزنم بیرون جلوی
خودمو گرفتم فقط بخاطر عید بهش تبریک گفتم چون میدونم براش مهمه دو کلمه
(عیدت مبارک) وانتظار نداشتم عکس العملی نشون بده
دارم فیلم میبینم توی دلم میگم مهندس دوستم نداره اصلا دوستم نداره مهم
نیست براش و زار زار گریه میکنم هنوز جمله ام تموم نشده اس میزنه (عید
توام مبارک)
این توی رابطه ما یعنی تو غلط کردی فکر میکنی دوستت نداره دوستت داذه و مهمی براش
به خودم:فایده اش چیه ؟ حتی اگه دوستتم داشته باشه فایده اش چیه به چه
دردی میخوره وقتی میدونی نمیتونی داشته باشیش واسه همیشه

سه‌شنبه، آبان ۲۵، ۱۳۸۹

بفهم منو .خب سخته

او
خسته است کارش زياده
رفته يه جاي جديد و همچنان تعهد هايي به جاي قبلي داره و بايد از پس هر دو بر بياد
پروژه هاش شروع شدن و بايد جمعشون کنه
راهش دوره

من
 دلم براش تنگ شده
 بغلشو ميخوام
 لازم دارم ببينمش و کنارم باشه
بايد گرمي وجودش رو کنارم احساس کنم

بايد يه چند روز برم قرنطينه يا اونو قرنطينه کنم نميدونم کدوم يکي
منظور اينکه يه چند روزي نبايد هيچ تماسي بگيرم کاري به کارش داشته باشم
تحملش برام خيلي سخته تحمل اينکه کاري به کارش نداشته باشم و خبري نگيرم
چاره اي نيست ازم اينو نخواست ولي وقتي ميگه بفهم منو يعني همين

سخت ترين کار دنيا

یکشنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۹

برهان عکس یا یه چی تو همین مایه ها

یه دوستی نوشته بود (اسمش یادم نیست اما حق کپی رایتش محفوظه )
عشقی که خنده هاتو بگیره ذره ای ارزش نداره
مهندس همیشه سعی میکنه منو بخندونه مخصوصا بعد از موقع هایی که دعوامون
شده یا گریه کردم برام جک میگه داستان های خنده دار تعریف میکنه تاحالا
بهش فکر نکرده بودم دنبال دلیلش باشم تا اون نوشته رو خوندم و فهمیدم
دلیلش همینه میخواد من بخندم
نتیجه:دوستم داره و میخواد بهم شادی بده خوشحالم نگه داره خنده هامو نه
تنها نمیگیره یه چیزی هم بالاتر بهم میده
*بهش گفتم برام عزیزه
گفت شکسته نفسی نکنم
در واقع عزیز بودن همون دوست داشتنه

پنجشنبه، آبان ۲۰، ۱۳۸۹

رد پاي برنز روي کتت

يک دفعه چشمم بهش خورد
با اون رنگ برنزش
نمي دونم  رژگونه بود يا پن کيک
بهر حال روي سرشونه سمت چپ کتت ماليده شده بود روي اون رنگ کرم خيلي واضح خودشو نشون ميداد
هنوزم نميدونم مال خودم بود يا يکي ديگه
از خودم مطمئنم
چون من سرما خوردم امروز حتي يکبارم صورتم رو نزديکت نياوردم مبادا مريضت کنم  چه برسه سرم رو بزارم رو شونت مثل هميشه
اما  دقيقا همون سمتي بود که من کنارت نشسته بودم نميدونم چه راضيه اما 90 درصد مواقع من سمت چپ تو ميشينم مي ايستم راه ميرم
بهت شک ندارم چون ميدونم کسي که خيانت ميکنه با دقت همه رد پاهارو پاک ميکنه و امکان اينکه يه همچين رد بزرگي بزار خيلي کمه
از اون گذشته من خيره خيره به چشماتت نگاه کردم چيز مشکوکي نديدم توي اون سياهي
گريه کردم چون تمام مدت داشتم فکر ميکردم يه روزي همين روزها ميرسه تو ديگه نيستي و دلم خيلي برات تنگ ميشه
ديگه نميتونم کنارت بشينم وقتي چشماتو بستي هرچقدر دلم ميخواد سير سير نگات کنم 
چشمات که باز خجالت ميکشم دل سير نگات کنم مبادا مچم رو بگيري و بگي اينطوري نگام نکن

چهارشنبه، آبان ۱۹، ۱۳۸۹

تا آخر ماه وگرنه میزنم به طاق طویله رو سرت خرابش میکنم

هرچی من سکوت میکنم لبخند میزنم انگار نه انگار
مرتیکه ی دزد حروم لقمه
چقدر آخه میخوای بدزدی تا کی میخوای بدزدی شارلاتان دیوث
تا آخر آبان درست شد که شد وگرنه میزنم به سیم آخر و شده همه چیو نابود
کنم میکنم اما نمیزارم ایندفعه یک قرون از حقمو بخوری این تو بمیری از
اون تو بمیریا نیست به صلابه میکشمت حروم زاده
خسته شدم از بس زر زر مفت گفتی دروغ تحویل دادی آدم بودی از اول میگفتی
نشده نمیشه کاریت نداشتم که اما دوباره فکر کردی حالیم نیست نه دیوث
حالیمه اما خانمی کردم نخواستم مثل تو پست باشم خوبم حالیمه و دستت رو
خوندم فقط نجابت کردم ببینم چه گهی میخوری

شنبه، آبان ۱۵، ۱۳۸۹

همسرم مردی شبیه تو

داشتم فکر میکردم اگر روزی بخوام مردی پدر بچه هام باشه دلم میخواد شبیه
تو باشه ترجیح میدادم خود تو باشی اما مثل روز برام روشنه تو نمیتونی
همسرم و پدر بچه هام باشی بخاطر خیلی چیزها که مهمترینش خانواده هامون
هستن و غیر قابل تغییر
حیف شد همیشه افسوسش رو خواهم خورد تو مرد دلخواهمی باید همسرم شبیه تو
باشه حتما حتما این یکی از شرایطم واسه انتخاب همسر
لحن حرف زدنت تن صدات موهات چشمات دستهات رشته تحصیلیت فرم ایستادنت راه
رفتنت بدنت ...
میخوامت

بهم خوش گذشت ؟کي ميدونه ؟بستگي داره از کجا نگاه کني بهش

از اول تا اخر حسابي رقصيدم همه مدل رقصي تمام مدت لبخند زدم خنديدم و کلي شوخي کرديم تيکه گفتيم و دسته جمعي خنديديم
يه غذاي خوشمزه با اشتها خوردم
کلي خوش گذروندم تمام مدت خوش اخلاق بودم و با همه گفتم و خنديدم از همه دلبري کردم حتي به عموي پير عروس لبخند هاي خوشگل زدم

اما
از نگاهش فرار کردم نتونستم يک لحظه هم توي چشمش نگاه کنم
گاهي نگاهش رو حس کردم نگاه علامت سوالش رو که انگار ميخواست با چشم تاييدش کنم
بگم خوشحالم واقعا خوشحالم

نه
چندين بار براشون کل کشيدم بهشون تبريک گفتم و آرزوي خوشبختي کردم مجلشون رو گرم کردم

نه نتونستم حتي يک لحظه به چشماش نگاه کنم از نگاهش فرار کردم واون فهميد
نتونستم هيچ حرفي بزنم جز تبريک گفتن
براش متاسفم براي اتنخاب نامتناسبش براي  اينکه زنش در شان خودش نيست براي اينکه با همين حرکت غلط همه زندگيش رو از دست داد اون از همين الان يه بازندس
و بدبختيش اينکه خودش هم احساس ميکنه

آخر شب موقع خواب بين آدم ها محاصره شدم گريه داشتم حتي نميتونستم گريه کنم
چون حوصله توضيح دادن دليل گريه رو نداشتم در ضمن نمي خواستم کسي فکر کنه بخاطر اون گريه ميکنم
نه من خودخواه تر از اين هستم بخاطر اون که زندگيشو خودش خراب کرد گريه کنم
من فقط نگران آينده خودم بودم و دلتنگ کسي.کسي که  اگه اون لحظه باهاش حرف ميزدم حالم خوب ميشد اون ميدونه دردم کجاست چيزي که بقيه نميدونن

خوش گذشت ؟
نميدونم
من ميخواستمش يه زماني توي زندگيم اما همون موقع هم نميخواستم باهاش ازدواج کنم
ميدونم ميدونستم به درد من نميخوره به درد زندگي  من نميخوره
زندگي باهاش دست و پامو ميبست و بال پروازم رو ميچيد
برام عزيز بود عزيز هست اما نه براي زندگيم

چهارشنبه، آبان ۱۲، ۱۳۸۹

به يک چمدان جمع کن حاذق و آشنا به سلايق خودمون نيازمنديم

گفته بودم از بستن چمدان بدم مياد و عزا ميگيرم بازم ميگم اصلا هر دفعه ميگم
ديشب تا 3 صبح با خودم کلنجار رفتم و همه چي از توي کمد روي زمين ولو بود 3 صبح عزمم و جزم کردم و تاشون کردم جداشون کردم دسته دسته چيدم تو چمدون (حالا چمدون چمدون هم که نه )

حالا اومدم اينجا و باز کردمش و تقسيم کردمشون
تلخيش ميدوني کجاست
دوباره بايد مثل ديشب هي دست دست کنم واسه دوباره بستن چمدون 

خيلي خوشم مياد جديدا بايد براي هر سفر دوبار اين عذاب عليم رو تحمل کنم

تازه اين رفتنش بود برگشتن که ديگه واويلا
تا يک هفته 10 روز بايدگوشه ا تاق بمونن و بصورت مسافرتي از لباس هام استفاده کنم تا برگردونمشون سر جاشون توي کمد

سه‌شنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۹

هوا کمی تا قسمتی بارون باد افت شدید دما پیش بینی میشود

ببین وضع هوا چقدر بده که مردک جینگول (مزخرف جلف)هوا شناسی هم میگه اگه
کار ضروری ندارین به قسمت های شمالی کشور سفر نکنین
حالا شما بیا مارو به چهار میخ بکش و ببرمون شمال اونم توی این سوز سرما
حالیت نیست دیگه