شنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۹۱

دو دل

دو دلم 
ظهر کلافه بودم نمیدونم چی اذیتم کرد فقط کلافه شدم حوصله بیرون رفتن هم نداشتم خوابم هم میومد 
نمیتونم تصمیم بگیرم 

پریشب زنگ زد به گفته خودش فقط اول اس ام اس رو خونده بود 
دوباره فرستادم خوند دوبار خوند گفت به نظرت الان رابطه ما تموم شدس گفتم آره 
من یه دوست پسر میخوام تو خودتم نمیدونی چی هستی گفت آره من بین دوست معمولی و دوست دختر فرق نمیزارم 
گفتم چیکار میکنی من دوست پسر میخوام گفت من یه مونس میخوام یه هم زبون یه همراه گفتم همراه قضیه اش فرق داره بعئ زد تو رگ شوخی گفت مث خانم معلم ها حرف میزنی عصبی میشم کلافه میشم گفت با این خشمی که تو نسبت به من داری خدا به دادم برسه گفت خوابش میاد گفتم اینم فیلم جدیده گفت نه جواب خواستم گفتم میخوای دوست پسر من باشی یا نع گفت باید فکر کنم گفتم زود فکر کن خسته ام حوصله ندارم وقت تموم شده گفت باید بهم میگفتی اولتیماتوم رو گفتم چه فرقی داشت واست تو که عوض نمیشی گفت فرق داره برام مهمه 
جمعه و شنبه خبری ازش نیست 
 

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۹۱

دو روز هیچ خبری ازش نیست
دیشب اس ام اس زدم که دلم براش تنگ شده همون موقع یه اس ام اس اومد فکر
کردم اونه نبود
توی مترو داشتم به دوست پسر هام فکر میکردم به اینکه چرا باهم خرید
نرفتیم چرا خیابون ها رو نگشتیم چرا پارک نرفتیم چرا دوچرخه سوار نشدیم
چرا ...
یه عالمه کارهای انجام نداده یه عالمه جاهای نرفته
گاهی تو خیابون دخترها و پسرها رو میبینم از خودم سوال میکنم چرا من و
دوست پسرم هیچ وقت اینجوری نبودیم با هم
دلم میسوزه واسه خودم
بهم بر خورد
انتظارش رو داشتم اما توقع نداشتم
توقع نداشتم برگرده بگه من متاهلم سرم شلوغه
این یعنی من متاهلم مزاحمم نشو برو
من که خر نیستم این چیزا رو میفهمم میدونم آدما که ازدواج میکنن فقط مال
خودشون نیستن مال شریک زندگیشون هم میشن
بعدش گفت که شوخی کرده ولی فایدش چیه
یه چیزهایی هست به شوخیشم جدی
فقط اس ام اس زدم که بیا با هم دوست باشیم که بدونه من دوستشم ولی اگه
میخواد ازش دور میشم دور دور که مزاحم زندگیش نباشم
اینم از رفیق ما اینم رفت :(

یکشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۹۱

از اولشم دروغ بود همش دروغ بود نمیخواست چیزی رو درست کنه فقط میخواست
از شرم راحت بشه و بره بخوابه همه فهمیدم و درستش میکنم هاش دروغ بود اون
کی منو باور کرده که این بار دومش باشه تا ۱۲ فقط تا دوازده وقت داری
خسته ام یه پناه میخوام یا پناهم باش یا برو

شنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۹۱

اگه باردار بشم روی تو هیچ حسابی نمیشه کرد
اول باید بیام ثابت کنم تو باباشی بعد تازه اگه ثابت کردم شاید بشه روت
حساب کرد تازه اونم اگه وقت داشته باشی
بدم میاد از اثبات کردن بدم میاد از اینکه باورم نمیکنی
هفته دیگه بیست و هشت سالم میشه هیچ کس نیست منو بخواد هیچ کس نیست دوستم
داشته باشه من براش عزیز باشم یه تیکه مهم و با ارزش از زندگیش باشم تموم
شد وقت من هفته آینده روز تولدم تموم میشه من برای کسی عزیز نبودم
نخواستم بهم اهمیت نداد
بیست و هشت سال اتفاقی نیافتاد این یه هفته ام اتفاقی نمیافته دلتو خوش نکن
خدا خسته شدم یه نفر رو بفرست من رو بخواد خسته ام از نخواسته شدن