چهارشنبه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۹

اشکاتو پاک کن تا برسم

همه چيز داشت خوب پيش ميرفت که گريه ام گرفت يه گريه بي موقع و بي دليل تعجب کرد دليلي واسه گريه نميديد حرفي نزده بود ناراحتم کنه اما من عين ابر بهار اشک ميريختم دلم براش تنگ شده بود دوستش داشتم ميخواستمش ميترسيدم از دستش بدم
يک لحظه ترسيدم از دستش بدم نباشه
دعوام کرد که حق ندارم گريه کنم

به زمين و زمان لعنت فرستادم ميخواستمش و نبود
گوشيش زنگ ميخورد و جواب نميداد اس زدم جواب نداد زار زدم با همه وجودم داشتم گريه ميکردم ضجه ميزدم گوشي رو برداشت و من نفهميدم و همچنان داشتم گريه ميکردم ضجه ميزدم
به خودم اومدم ديدم داره فرياد ميزنه چت شده واسه چي گريه ميکني گفتم ...
قرار شد بياد دنبالم بريم بيرون به شرط اينکه ديگه گريه نکنم گفتم دير ميرسه قول داد زود بياد

چند دقيقه بعد
(جون ميم گريه نکنيا .اشکاتو پاک کن تا برسم )
*هر وقت يادم رفت دوستم داره شک کردم دوستم داره اينو بايد بخونم و ايمان بياورم

سه‌شنبه، دی ۲۸، ۱۳۸۹

لج کردم چون بي تفاوت شده

افتادم روي دنده لج
از چهارشنبه که اس زدم جواب نداد آخر شب
حساب کن ببين چند روزه سوت و کور
پليورش رو دست و دلم نميره تموم کنم يه تيکه جا دکمش مونده و دوختن دکمه ها
دلم ميخواست تنش کنم و توي تنش ببينم و يه عکس يادگاري بندازيم
اگه تا چهارشنبه خودش خبري ازش نشه
اس ميزنم بهش ميگم يه آدرس بده براش با پيک بفرستم

اينم شانس ما با اين دوستمون به هيچ جاش مارو حساب نميکنه
گاهي به سرم ميزنه اصلا بشکافمش بزارم سر خيابون

یکشنبه، دی ۲۶، ۱۳۸۹

هيچ کس نيست برم باهاش برف بازي

آقاي دانشگا
يکم برنامه ريزيتو هماهنگ کن روزهاي برفي امتحان نذار واسه اين دانشجو هاي طفل معصوم
اينجوري نه ما غير دانشجويان ميتونيم برف بازي کنيم (بخاطر اينکه دوست پسرمون امتحان داره )
نه اون دانشجوهاي عزيز ميتونن بشينن سر درسو مخششون

*از چهارشنبه هيچ خبري ازش ندارم چون هر روز امتحان داره
**دلم يه برف بازيه درست و حسابي ميخواد هيچ کس نيست برم بهاش برف بازي

یکشنبه، دی ۱۹، ۱۳۸۹

قصه این کتاب و من

بالاخره خریدم
من یک ساله بودم که جلد یک و دو این کتابو بهم هدیه دادن و توی صفحه اولش
برامچند خطی نوشتن دلیل این هدیه معلوم نیست و از خودشم پرسیدم بعد این
همه سال اصلا یادش نبود چیکار کرده دوم راهنمایی بودم که خوندمش و مجذوبش
شدم بارها خواستم جلد دوم به بعدش رو بخرم نشد چون زیاد بودن و برام گرون
میشد منم اون روزها چنین پولی نداشتم جسته گریخته چند جلد بعدی رو خوندم
شاید تا جلد شش یا هفت اما تمومش نکردم بعد رفتم دانشگاه و یکی از
دوستای اون زمانم گفت بقیه اشو نخون حالت گرفته میشه منم نخوندم اما
هنوزم دلم پی اش بود و هر بارخواستم بخرم گرون بود و بی پول بودم آخرین
بار چاپی پیدا کردم که قیمتش برام مناسب بود اما اون روز به اندازه کافی
همرام نبود همه پولمو خرج کرده بودم دفعه بعد که با پول رفتم تموم شده
بود و تا مدتی چشم میگردوندم اما نبود تا امروز که دلو زدم به دریا و
خریدمش هرچه بادا باد فوقش آخر ماه پول کم میارم اما این بار از دستش
نمیدم

پنجشنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۹

خسته و کلافه ام جای دنجم آرزوست

توی این شهر درندشت یه جا سراغ دارید واسه یه دختر تنهای کلافه که یه چند
ساعت بره واسه خودش اونجا بشینه کسی هم کاری به کارش نداشته باشه و مزاحم
نشه شدیدا بهش نیاز دارم اینروزها زود به زود کلافه میشم و دوست ندارم
خونه هم باشم پاهام هم درد میکنه نمیتونم قدم بزنم باید یه جا بتونم
بشینم
جایی هست ؟

سه‌شنبه، دی ۱۴، ۱۳۸۹

از مسافرت اومدم جاتون خالي

اين پليور هنوز تموم نشده قول شرف دادم تا 20ام تموم بشه


يه رج ميبافم بعد اجازه دارم يه دوتا آيتم بخونم

شايد اينطوري زودتر تموم بشه

اين ريدر هم مارو از زندگي انداخته
 
*روز خوبي رو با مهندس داشتم دلم واسش يه ذره شده بود 
به خدا گفتم اگه دوستم داشته باشه خودشو ميرسونه مردونه خودشو رسوند 
دوستم داره دوستش دارم 
ازش پرسيدم
فکر ميکني دوستت دارم ؟
گفت اگه يه روز خيلي دوستم داشته باشي ميزارم ميرم