چهارشنبه، دی ۲۸، ۱۳۹۰

آرومم

میدونی واسه آدمی که آرامش حکم کیمیا داره آروم بودن یعنی چی؟
یعنی خود زندگی یعنی همه دنیا 
این روزها آرومم 
بخاطر حضورت 
بخاطر پشتیبانی ات 
بخاطر اینکه حمایتم میکنی 

پنجشنبه، دی ۱۵، ۱۳۹۰

در سرم طوفانیست

براش مهم هستم؟
نع فکر نکنم 

چرا دکتر نمیرم ؟

از شنبه باید برم سر کار جدید اصن نمیدونم چی هست 

فردا صبح زنگ بزن بیدارم کن 

تو توی زندگی من کجایی؟

دلم برات تنگ شده

میشه این پسره برگرده دلش شاد بشه  
بی لیاقت باید از خداتم باشه بشی داماد ما

چرا پلاس من قطعه؟
حوصله ام سر رفت خو  

نیستی چند روزه

گوگل خر ورداشته نوت های گودر رو آورده توی میل 20 تا شد نشستم خوندم 
دلم برات تنگ شد
اون روزها دنیا به کامم بود 
دلم برات تنگ شده خیلی 

سه‌شنبه، دی ۱۳، ۱۳۹۰

سحرم دولت بیدار به بالین آمد

احساس میکردم آزادم
تا همین نیم ساعت پیش
اما
الان تحت فشارم
لطفا تحت فشارم نزارید
بزارید خودم باشم و خودم

 

ضد خاطرات

من میترسم از حتی شوخیش هم میترسم
داره منو میسنجه میگه نمیشه با من حرف بی ادبانه بزنه من جلو حرفاش رو میگیرم
میگه من همه وجودم مال توئه انرژیم که جای خود داره