شنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۹۳

همکار دوست بچه

نه نرو از نگاه من / فرهاد فنائیان

داشتم فکر میکردم تا قبل از عید قبل از داستان حقوق و سال جدید و موندن و
رفتن پیش بیاد روزای خوبی رو با الهه داشتیم همش میرفتیم گردش میرفتیم
خرید پاساژ گردی اینور اونور انقلاب هم میخواستیم بریم با هم میرفتیم
بازار بزرگ پاساژ (اسمش یادم رفت)ولی سر اون مسئله و چند روزی که الهه
خراب کاری بیمه رو کرده بود و پاچه همه رو میگرفت و حرف نمیزد و منم قاطی
بودم سر همه چی
اون روی داستان رو دیدیم یه شکاف افتاد و پر نشد هنوزم تا دیروز ناهارمون
رو با هم نصف میکنیم هنوزم تا مترو با هم میاییم
فردا روز آخر ِ نمیدونم میخوام این دوستی نیم بند رو نگه دارم یا نه
نمیدونم از اینجا میرم چی میشه اون کجا میره من کجا
میدونی با هم به توافق رسیدیم که بودن با من باعث شد الهه رشد کنه بزرگ
بشه روی پای خودش به ایسته حقش رو بگیره ولی اتفاقی که افتاد این بود که
کسی که بزرگش کردم واسه من جلوی من هم ادای بزرگ ها رو در آورد این
اشتباه رو نباید میکرد
حالا گذشته
داشتم فکر میکردم فردا این آهنگ رو براش بلوتوث کنم
هر چند این آهنگ خیلی زیادی عاشقانه است ولی دلم میخواد ازم داشته باشدش