پنجشنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۹

اختلاف مدیران تنهایی من

یه چیز بدی شده همه چی بهم ریخته دوتا همکارام میخوان برن من دلم نمیخواد
اینها برن باهاشون راحتم دوستم دلم نمیخواد کسی جاشون بیاد میخوام نرن
بمونن
چیکار کنم نگهشون دارم تا یکشنبه صد دفعه جون میکنم اینها برن شیرازه
شرکت از هم میپاچه من تنها می مونم تازه جا افتادم اینجا اخلاق هامون دست
هم اومده اعصابم بهم ریخته چرا نمیزارن یه نفس راحت بکشی بی دغدغه
کارم رو دوست دارم همکارامو هم دوست دارم نمیخوام از اینجا برن حیفه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر