جمعه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۸۸

کنعان

دیشب فیلم کنعان رو دیدم اینبار توی خونه
حسم با بار اولی که توی سینما دیدمش فرق داشت اون روز توی سینما دلم پی چیزه دیگری بود و دیشب در خانه پی چیز دیگرتری

مهم نیست دل من چی میخواست مهم اینه که بازم بهم چسبید دیدنش و به فکر بردم
مهم اینه که بازم برام قشنگ ترین صحنه فیلم همون بود که مینا خوابیده و مرتضی داره با یه دنیا عشق نگاهش میکنه در خواب
و وقتی مینا آروم بیدار میشه حتی یک ثانیه هم نمی تونی شک کنی که این دوتا قراره از هم جدا بشن

دلم واسه مرتضی میگیره چون با همه وجودش مینا رو می خواد اما نمی دونه چیکار باید بکنه البته مینا هم دمدمی مزاج هست

یه دیالوگ دیگه هم هست که تکان دهندس
اونجا که مینا به وکیللش وقتی ازش میپرسه چرا باردار شدی میگه
((دلم واسش سوخت))

ترحم اونم به ادمی که عاشقت باشه وحشتناکه

و اونجا که مینا با خواهرش دعوا کرده و تنها پناهش و کسی که میتونه ارومش کنه و بهش پناه میبره مرتضی است و اون بهش دل داری میده و میگه گریه نکنه
اون مرتضی مرتضی گفتنش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر