شنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۸

بازگشت ترو من

برگشت البته نه اونطور كه من ميخواستم يه جور برگشت دسته جمعي
ديگه داشتم تصميم اخر رو ميگرفتم كه اومد

برام جالبه بدوتم توضيحش چيه اگر توضيحي بخواد بده

حافظ يه چيزاي خوبي ميگه نمي دونم منتظر حركت بعديشم

به هر حال اون يه ترسوي بزرگه كه نمي تونه تصميم بگيره

عشق هم نمي دونم كجاي زندگيشه

من عاشقش نيستم اما دوستش دارم و برام عزيزه و اهميت داره
اما شايد يه روز عاشقش شدم
چرا كه نه ؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر