سه‌شنبه، فروردین ۲۰، ۱۳۹۲

تو بغلش نیستم

میدونی اگه همه چی جای خودش بود من الان باید دراز کشیده بودم کنارش و ضربان قلبش رو میشمردم و غرق لذت میشدم از اینکه کنارشم 

الان
نشستم پشت این لپ تاپ دلخوشیم اینکه دوستام برام ایمیل زدن منشنم کردن برای پیدا کردن کار نمیگم دلخوشی کمی است اما میتونست اینطور باشه که فردا صبح بعد از اینکه صبحانه نیمرو مون رو خوردیم و راهیش کردم رفت میشستم پشت لپ تاپ 

دنیای نا مراد 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر