چهارشنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۹۱

دو روز هیچ خبری ازش نیست
دیشب اس ام اس زدم که دلم براش تنگ شده همون موقع یه اس ام اس اومد فکر
کردم اونه نبود
توی مترو داشتم به دوست پسر هام فکر میکردم به اینکه چرا باهم خرید
نرفتیم چرا خیابون ها رو نگشتیم چرا پارک نرفتیم چرا دوچرخه سوار نشدیم
چرا ...
یه عالمه کارهای انجام نداده یه عالمه جاهای نرفته
گاهی تو خیابون دخترها و پسرها رو میبینم از خودم سوال میکنم چرا من و
دوست پسرم هیچ وقت اینجوری نبودیم با هم
دلم میسوزه واسه خودم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر