شنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۹۱

دو دل

دو دلم 
ظهر کلافه بودم نمیدونم چی اذیتم کرد فقط کلافه شدم حوصله بیرون رفتن هم نداشتم خوابم هم میومد 
نمیتونم تصمیم بگیرم 

پریشب زنگ زد به گفته خودش فقط اول اس ام اس رو خونده بود 
دوباره فرستادم خوند دوبار خوند گفت به نظرت الان رابطه ما تموم شدس گفتم آره 
من یه دوست پسر میخوام تو خودتم نمیدونی چی هستی گفت آره من بین دوست معمولی و دوست دختر فرق نمیزارم 
گفتم چیکار میکنی من دوست پسر میخوام گفت من یه مونس میخوام یه هم زبون یه همراه گفتم همراه قضیه اش فرق داره بعئ زد تو رگ شوخی گفت مث خانم معلم ها حرف میزنی عصبی میشم کلافه میشم گفت با این خشمی که تو نسبت به من داری خدا به دادم برسه گفت خوابش میاد گفتم اینم فیلم جدیده گفت نه جواب خواستم گفتم میخوای دوست پسر من باشی یا نع گفت باید فکر کنم گفتم زود فکر کن خسته ام حوصله ندارم وقت تموم شده گفت باید بهم میگفتی اولتیماتوم رو گفتم چه فرقی داشت واست تو که عوض نمیشی گفت فرق داره برام مهمه 
جمعه و شنبه خبری ازش نیست 
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر