پنجشنبه، آبان ۱۹، ۱۳۹۰

سه هفته و آوارگی درون منزلی

وقتی روی یک نفر حساب باز میکنی یه حساب درست درمون بعد اون آدمه میزنه همه چیو خراب میکنه حالت بد میشه داغون میشی 
انگار که خسته باشی بعد تکیه بدی به یه دیوار همه وزنتو بندازی رو دیواره یهو دیوار وا بره و بریزه تو هم باهاش میریزی و آوار ها هم میریزه رو سرت دیگه بلند شدنت خیلی سخت میشه 

یه روز برات همه چیو تعریف میکنم یه روز 

فردا تولد بابامه  

از شنبه آوارگی درون منزلی من آغاز میشه و قراره 3 هفته بمونه من نمیدونم این مامان من چی با خودش فکر میکنه اَه تازه دو هفته بود جام باز شده بود دست و پامو دراز میکردم ها حوصله ندارم ویلون سیلون خودم یه جا وسایلم یه جا تازه با این دیوونه هم توی این سرمای زمستون سر و کله بزنم 
هر روزم خروس خون بیاد بیدارم کنه گند بزنه به اخلاقم 
کی بشه از شر همشون راحت بشم 
سه هفته ؟ آخه سه هفته چیکار میخواد بکنه ؟بره بشینه سر زندگی خودش اعصاب منم بهم نریزه 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر