سه‌شنبه، آبان ۰۳، ۱۳۹۰

من چقده کار دارم من باید خوب باشم

امروز یه راست برم خونه بشینم لباسامو بشورم نرم کننده بزنم پهن کنم تا فردا خشک شن 
اون لبوهای توی یخچالو که هفته پیش خریدم پوست بگیرم بپزم 
کفش کوهمو که دم در جلو آینه است بزارم تو کیسه بزارم زیر تخت 
ملافه هامو عوض کنم روبالشتیمو که همش اشکی لک لک شده بشورم 
لباس خاکیامو که  انداختم کف اتاق جمع کنم بشورم 
کاغذ ریزه هامو جمع کنم بنویسم تو دفترم پاره کنم بریزم دور 
خوراکیامو یه جا جمع کنم 
دلم آلبالو پلو میخواد دلم لازانیا میخواد دلم حتی عدس پلو میخواد خیلی وقته ناهار و شام درست حسابی نخوردم
برم قوطی کرم کوچیکمو پر کنم سر کار انقدر دستام خشک شده مثل پیرزنای 80 ساله 
برم کیفمو بریزم بیرون ببینم اصن توش چی هست این چند روزه همه چیوهمین جوری ریختم توش اصن نمیدونم چی به چیه 

اَه این همکارم داره یه مطلبو بلند بلند میخونه اعصابم خرد شد اَه همه خبر هاش سوخته است مزخرفه احساس میکنه جذابه مال این فیسبوک عقب افتاده است 

من چقده کار دارم  
باید خوب باشم 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر