یکشنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۹۰

گفتم قيد مارو زدي

خواب ديدم
*ببينمت ؟
- 7.5 مترو .... خوبه ؟
*من خونه ام تا بيام 7.5 ميرسم اونجا؟
-ديرتر بيا 8.5 بيا

رفتم
اومد
معذرت خواهي که دير کرده
مهربون
آروم خوشحال
حال و احوال کرد از کار و بارم پرسيد
- فکر کردم قيدمو زدي نه زنگي نه خبري نه اسي .....
*  تو چرا زنگ نزدي؟
-خوشحال شدم
*خوشحال شدي ازشرم راحت شدي ؟
- آره (آره اي که يعني نه )
برام داستان تعريف کرد خندوندم سر به سرم گذاشت
نا خوناش خيلي بلند شده بود
-ببينم ناخونتو هم قد مال تو
*سوهان بزن سرشم صاف کن خوشگل بشه
- سرش صاف هست
* تو که گفتي احساسي نداري
- با احساس يا بي احساس تا اول تابستون
*نميخوام دربارش حرف بزنم
-خب تا اول تابستون نه بشرطي که ......


سردم بود يخ کرده بودم دستاش گرم گرم بود دستامو پيچيدم بهش
سوار مترو شديم
*از اين مترو متنفرم
-بخاطر اون روز (خنديد )
-دستتو نگير جايي بچسب به من نمي افتي
*مي افتم ها
-بگير منو نمي افتي

مثل قديم ها بود عين روزهاي اول
داشتم حرف ميزدم يهوبغلم کرد حرفام رو هوا موند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر