پنجشنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۹۰

يه روز اوايل بهار مترو حقاني

يه روزي اوايل بهار تو متروي حقاني همه چي تموم شد
مترو رفت و اونو با خودش برد من موندم و جاي خالي نبودنش

۲ نظر:

  1. خوب کاری کردی ولش کردی بعضی آدما مثه طاعون میمونن فقط باید از شرشون خلاص شد. همه جا که میرفت. دختر بازی که میکرد. به تو محل نمیذاشت. باهات به زور جایی میمومد. سرت منت که میذاشت و منتشو باید میکشیدی .... دیگه چی؟ اون اصلا میفهمید که دوسش داری؟ عمرا
    خیلی ها لیاقت دوست داشته شدن رو ندارن فقط خودتو دوست داشته باش و عشق دنیا رو بکن.
    چه تحملی داری من اگه بودم صد دفعه سر و تهش کرده بودم ...

    پاسخحذف
  2. کاشکي زودتر اين حرفارو بهم زده بودي خانم يا آقاي ناشناس گاهي لازمه چيزايي که خودم ميدونم يه نفر ديگه بلند بهم ياد آوري کنه

    پاسخحذف