سه‌شنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۹

جذبه

ديروز داشتم بعد از عمري واسه خودم چرخ ميخوردم پيام داد
سلام احوال پرسي و سوال از روزگار و چيکار ميکني و راضي هستي و ....
اين آدم نميدونم چي داره که نميشه خيلي نزديکش رفت سالهاست باهم رفت و آمد کرديم از هر فاميلي بيشتر ميبينمش باباش رفيق جون جوني بابامه خودش خوب با بابام رفاقت ميکنه مردونه اما من باهاش غريبه ام يعني نذاشتم نزديک بشه
  ديروز از پيغام دادنش تعجب کردم از طرز فکرش خوشم مياد هرچند يه وقت هايي ميزنه خاکي
يه آدم در سطح خودم تنها پسر دور و برم که از هر نظر در سطح خودمه با همون دغدغه ها و فکر ها و تفريح ها
از هر نظر مورد خوبيه برام
فقط يه مشکلي هست
من از بدنش خوشم نمياد
توي موقعيت هاي مختلف با لباس هاي مختلف ديدمش کنار دريا حتي لخت
بدنش پر و کمي گوشتالو است چاق نيست اما لاغر هم نيست مردونس و  قدش هم قد منه البته يه هوا بلندتر اما من کفش بپوشم هم قد ميشيم
از نظر بدني بهش کششي ندارم از نظر فکري  همونيه که ميخوام

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر