جمعه، تیر ۱۸، ۱۳۸۹

شرایط بیولوژیکی و گند زدن به خواسته ها

گند بزرگی زدم کلی دری وری گفتم همه حرف ها و فکر های این چند سال رو گفتم میدونم خیلی هاشو بیخود گفتم و فقط میخواستم اون بگه نه اینطور نیست اما نگفت
هیچی نگفت فقط گوش داد
اخرشم گفت دیگه جواب نمیده
منم گفتم برو برو .....
خیلی خراب کاری کردم
روی برگشت ندارم  یعنی خودش میاد دنبالم یا نه ؟
واسه من اینکه بهش زنگ بزنم و به روی خودم نیارم چی گفتم کاری نداره اما از این میترسم بزنه تو دهنم و بگه برو گم شو از جلو چشمم از دستت و این شر و ورات خسته شدم
مثل یه بار دیگه که گفت حالم رو بهم زدی با این حرفات
من حالم بد بود گوله گوله اشک میریختم دلم گرفته بود دلم براش تنگ شده بود میخواستمش اما نمیدونم آخرش چرا اینجور شد
همش تقصیر این شرایط بیولوژیکیه
با یه دوست دیگم داشتم اس میزدم گفتم حالم بده تازه پ ر یو د هم شدم دیدم بد نیست یه نسخه هم واسه اون بفرستم بدونه همش تقصیر این شرایط بیولوژیکیه و دست خودم نیست

عادت دارم بعضی وقت ها اس های دیگران رو اشتباهی واسه اون بفرستم دستم اوتومات میره رو اسم اون اینبار اما از قصد بود اما اون فکر میکنه اشتباه همیشگیم بوده
الان فکر کنم خوابه

اسمش رو صدا کنم ؟ نه با اینکار همه چیز هایی که گفتم قبول کردم اون میگه خیلی بد میشه 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر