پنجشنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۹

کبوتر و شاخه کوچک

از صبح یه کبوترس هی میاد توی حیاط میشینه طفلکی خیلی کوچولو است و فکر کنم بار اولش باشه میخواد یه لونه بسازه
یه شاخه تو نازک توی حیاط افتاده و این کبوتر هی میاد برش داره براش سنگینه یکم که پرواز میکنه میکشدش پایین مجبوره ولش کنه
چند بار خواستم برم شاخه رو براش کوتاه کنم از وسط نصف کنم ترسیدم دست بزنم قهر کنه
بالاخره اونم باید یاد بگیره
دارم فکر میکنم واقعا این کبوتر چاهی یا خنگن خب از صبح میرفتی یه جای دیگه یه شاخه دیگه پیدا میکردی الان لونت تموم بود بجای اینکه هی بری بالا بیایی پایین اخرشم از دستت بی افته پایین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر