یکشنبه، اسفند ۲۳، ۱۳۸۸

مادر جان دست از سرم بردار . بد قول بی خیال .گوشی

یعنی خدا از این بشر بی خیال تر بد قول تر بی احساس تر ک و ن گ ش ا د تر نیافریده هنوز

دوست دارم دونه دونه مو هاشو بکنم

منم لج کردم و تک و تنها رفتم واسه خودم خرید کردم به جهنم نیاد
منو 40 دقیقه معطل کرده میدونه اولتیماتوم گرفتم و باید سر ساعت خونه باشم بازم دیر میاد

اه دلم نمیخواد این هفته تموم بشه
مامانم میخواد بطور مفصل باهام صحبت کنه حوصله اشو ندارم بازم میخواد حرف های تکراری بزنه و منو محکوم کنه و تهدیدم کنه ال میکنم بل میکنم دست از سرم کی بر میداره با این محبت زور زورکی خاله خرسش چرا بیخودی نگرانم میشه اگه منو دوست داره نگرانمه بزاره همون طور که خودم میخوام زندگی کنم
نمیفهمه هیچ وقت حرف به این سادگی رو نمیفهمه در تمام ضمینه ها

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر