سه‌شنبه، اسفند ۰۴، ۱۳۸۸

شازده دوست داشتنی چغر

نمی دونم چی بگم ازش خوشم اومده باهاش راحتم (کلا به این نتیجه رسیدم من با همه دنیا راحتم خودم نمیدونستم)
فقط کاشکی انقدر بد قول نبود این بد قولی اذیتم میکنه هر چند در نهایت کوتاه میام و بازم منتظرش میمونم (احساس حماقت مکنم از منتظرش موندن)
اگه به قول خودش اذیتش نکنم شوخ و شلوغه خیلی شیطونه
وقتی اذیتش میکنم سکوت میکنه اعصاب روان آدمو بهم میریزه از اون سکوت های وحشتناک
پا به پام با همه خستگیش میاد
حسود و غیرتیه اعتقادات مذهبی داره قول دادیم در باره دین و مذهب و اینها حرف نزنیم اما من یه سوال که پرسیدم توضیح جامع و کاملی برام داد اطلاعاتش زیاد
همش بهم میگه اینور اونورو نگاه نکن منو نگاه کن
خب من عادت ندارم من میدان دیدم زیاده همه جارو حواسم بهش هست بی هیچ منظوری
بهم گفته تنها در صورتی میزاره میره که پای یکی دیگه در میون باشه
از قیافشم خوشم میاد بامزه است دوست داشتنیه مخصوصا خنده اش دست هاش رو دوست دارم حس خوبی بهم میده دیدن دست هاش دست های سفید و تمیزی داره با یکم مو دست قشنگیه (دست آدم ها برام خیلی مهمه )
به ابرو هاش دست نزده این حسن بزرگیه من از پسر هایی که ابرو ور میدارن خوشم نمیاد
یه خال کوچولو بامزه داره روی گو نه اش
وقتی کنارمه به هیچی فکر نمیکنم بی پروا میشم میدونم هوامو داره بدون اینکه نشون بده هوامو داره ازش زیاد سوال نمیکنم احساس میکنم شاید نخواد جوا بده
معمولا سر اینکه کجا بریم زیاد بحث میکنیم حتی اینکه از کدوم خیابون بریم
دوست ندارم از دستش بدم احساس میکنم میشه یه دوستیه پایدار باهاش داشت آدمش هست اونم بی پرواس اهل خطر کردن و دیوونه بازیه

به چیزهایی توجه داره که دیگران نداشتن
سوالی میکنه که کسی ازم نپرسیده و میمونم چی جواب بدم یک دفعه بی مقدمه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر