سه‌شنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۸

با اعصاب و روان من بازی نکن یا چگونه امتحان دیکته بدهیم

دیروز تمام مدتی که اونجا بودی سرت یا با ورقه های مسخره امتحان امروزت گرم بود یا با گوشی موبایلت و اس ام اس زدن

عزیزم احساسم اشتباه نمیکنه اونی که دیروز باهاش اس ام اس بازی میکردی یه خانم بود
وگرنه دلیلی نداشت تو به دوست مردت زنگ بزنی و بهش بگی گوشیت شارژش تموم شده و تا عصر اینجا هستی و امکان شارز کردن نداری و از گوشی مادرت تماس میگیری

خب منکه جنس خودمو میشناسم میدونم گفتن این موارد فقط وقتی اتفاق می افته که طرف مقابلت یه خانم باشه با حساسیت های خاص خودش

حتی سر میز غذا هم دست بردار نبودی و تمام فکر و حواست پی گوشیت بود و یواشکی از زیر میز نگاش میکردی

وای خدای من حتی موقع حکم کردن هم دست برنداشتی متنفرم از این کار
تو که میدونی بهت گفته بودم بدم میاد کسی که باهاش صحبت میکنم کنارش نشسته ام با گوشیش ور بره
چه دلم خوشه تو دیگه کجا حرف های من یادت میاد اونی که نمیشناسمش همه حواس تورو مال خود کرده
دلم میخواست سرت داد بزنم با مشت بزنمت سیاه و کبودت کنم
ندیدی چقدر داغون شدم ندیدی بی رمق بودم ندیدی دنیام زیر و رو شد ندیدی خشکم زد وقتی تو فکر میکردی من خوابم و توی اتاق بغلی داشتی با موبایلت حرف میزدی و توضیح میدادی

من باور نمیکنم که دیروز تو فقط داشتی با یکی از همکار های مردت یا یه دوست آقا اینطوری رفتار میکردی
اصلا فهمیدی که چطور منتظرت بودم فهمیدی صبح پیش از اینکه اطلاع بدی داری میای من میدونستم میای فهمیدی خوابت رو دیده بودم کنار خودم نه تو هیچی نفهمیدی

دلم میخواد بدونم کیه چیه از کجا اومده چه مدته باهم هستین چی شد که اصلا اومد آخه تو میگفتی این اتفاق باید خودش بیاد
سطح رابطه اتون تا کجاست چه شکلیه چطوری صدات میکنه ............

*خدایا چه زود اتفاق افتاد گفته بودم روزی که این اتفاق بی افته میمیرم دیروز جلوی چشماش مردم و زنده شدم جون دادم ذره ذره طعم تلخ اون چیزی رو که ازش فرار میکردم چشیدم

**چه اصراری هم داشتی که آمار دقیق همکار های خانمت رو بهم بدی 6 نفر
لابد یکی از همون ها باید باشه

*** نمیتونم تمرکز کنم کلی هم کار رو سرم ریخته
****امتحانت چی شد میمیرم وقتی فکرشو میکنم بعد از امتحانت بهش زنگ میزنی و از شاهکار امروزت و تقلب هایی که کردی با افتخارر براش صحبت میکنی تصورش هم کشندس برام

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر