شنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۸۸

خواستگار خياباني بابا بزرگ

دلم ميخواد سرمو به ديوار بكوبم پسره مردك برگشته توي چشم من زل زده ميگه شكسته شدم احمق بي شعور همه دنيا ميگن من از سنم كمتر نشون ميدم
چقدرم سعي ميكرد لفظ قلم حرف بزنه مردك ٣٥ سالشه خير سرش داره سر صحبت رو واسه آشنايي باز ميكنه به جاي تعريف كردنش بود

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر