پنجشنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۸

10 ثانیه چشم در چشم

آخی ترسوندمت طفلکی
تقصیر خودت بود تو که دیدی من هدفون گذاشتم توی گوشم و هیچ توجهی بهبت نمیکنم چرا تمام راه رو مدام روی من زوم کردی هر طرف برگشتم تو اومدی توی نگاهم

پسرم من لبخند میزدم اما نه برای تو بلکه برای چیز های قشنگی که توی ذهنم میومد و دوستشون داشتم تو هنوز فرق لبخندی که مال تو هست رو با لبخندی که مال تو نیست بلد نشدی؟

آخر سر هم اونقدر دست و پا تکون دادی که مجبور شدم برگردم توی چشمت نگاه کنم از من چه توقعی داشتی که بعد از اینهمه مدتی که به نوعی آرامشم رو بهم زدی خیلی شیک و مامانی و با ناز نگاهت کنم
نه اشتباه کردی

تازشم شانس آوردی چون با خودم قرار گذاشته بودم هر کس باعث آزارم شد به مدت 10 ثانیه با تمام خشمم رو بریزم توی چشمام مستقیم به چشمش خیره خیره نگاه کنم
همون که دیدی نگاهم از صد تا فحش هم بد تره
ولی من فقط 3 ثانیه نگاهت کردم تو این جوری ترسیدی دست و پاتو جمع کردی

راستی یی هو کجا غیبت زد من تازه سر شوق اومده بودم
حیف شد چشم های قشنگی داشتی و پر از سر زندگی و خنده بود
ازشون خوشم اومد برای همین فقط خشمم 3 ثانیه طول کشید

۱ نظر: