چهارشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۸

نزدیک تر از پیرهن و غرغر های منقاش

باز دوباره این پسره میخواد پشت سر من صفحه بزاره که 10 روز در یک قدمی اون ساکن بودم و هر روز از جلو در خونشون رد شدم اما یه سر بهش نزدم
آقا جان تو توقعت زیاده چرا این توقع رو از خودت نداری؟تو که میدونستی من هستم میتونستی اگر دوست داشتی زنگ بزنی بگی مستانه سر خیابون منتظرت هستم میای بریم قدم بزنیم ؟یا بیا یه سر به من بزن
تو که میدونی اگه یک قدم از طرف تو برداشته بشه من همه برنامه های دیگه ام رو بخاطر تو حاضرم زیر پا بزارم
نه دیگه تو اینکاره نیستی ترسویی فقط بلدی دورا دور حرف بزنی و گله کنی از خودت حرکتی نشون نمیدی
میخوای توجه ببینی اما توجه نداشته باشی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر