جمعه، مهر ۲۴، ۱۳۸۸

برای چی نگفتی میای ؟

اومدم خونه حسابی شاکی شدم


این بار سومه که من میام یا تو میای نمیتونیم همدیگرو ببینیم
اصلا نکنه تو مخصوصا یه طوری برنامه ریزی میکنی که من نتونم ببینمت

نکنه اینم راهکار جدیدت واسه فرار از منه

تو که میدونستی من امروز صبح تا ظهر نیستم حداقل یه زنگ میزدی که داری میری خونه ما تا منم بیام
میدونی چند وقته ندیدمت هر بار خوابی یا نیستی یا طوری میای که من نباشم

خوب دلم برات تنگ میشه خودتو قایم میکنی که چی بشه

میخوای چی رو ثابت کنی


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر