روشنایی خانه
مستانه و زندگی
یکشنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۸۸
شیرینی خوران
اون مردی با چشمان نافذ بود گفتم
امروز با یه جعبه شیرینی اومد و تعارف کرد
شیرینیه عقد کردنش بود
حیف که امروز مریض بودم نخوردم به نظر شیرینی های خوشمزه ای میومد
حلقه اش اما زشت بود به اون دست ها نمی یومد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر