شنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۹۲

ازش انتظار نداشته باشم

الان آرومم 
چون بهم گفت که لازم نیست همین الان تصمیمی بگیرم یا حرفی بزنم یا کاری بکنم 
همه گفتن چدا شو تمومش کن گفتن داری آسیب میبینی داری زخمی میشی 
ولی هیچ کی متوجه نشد من هنوز آماده جدایی نیستم من نمیدونم باید چی بگم باید چیکار کنم باید چطوری دووم بیارم بعدش 
کندن از اون برای من یکباره نیست الان یکباره نیست 
الان تنها کاری که ازم بر میاد اینکه کمرنگ بشم کمرنگش کنم و به مرور زمان خود به خود برام عادی بشه 
توی آدم های دیگه این اتفاق افتاده 
همه حرف هایی که دوستام اونهایی که باهاشون مشورت کردم درست ولی الان نمیتونم 

نمیدونم آینده چی میشه و اصلا قراره چی بشه و میخوام چی بشه 
فقط الان میخوام آروم باشم میخوام اون امنیت رو داشته باشم 
گاهی بهش حق میدم وقتی از ته دل میگه تو دهن منو سرویس کردی بهش حق میدم چون میدونم که میتونم یکنفر رو تا سر حد جنون بکشونم 
و وقتی بهم میگه که از سال 89 تا الان تحت فشار ِ سنگین کارِ و تا خرداد این فشار برداشته میشه 
میتونم ته دلم به خودم امید بدم که شاید راست میگه و حالش بهتر میشه 
اون آدم مغروری است و حاضر نیست بگه بمون ولی وقتی میگه حالم بهتر میشه و همه جی خود به خود بهتر میشه میفهمم منظورش چیه 
باید یکم ازش دور بشم دور بشم نه اینکه جدا بشم 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر