شنبه، آبان ۰۷، ۱۳۹۰

خانه تکانی زمستانی رعد و برق

خوب نخوابیدم یه بار از خواب پریدم خیس عرق 
ساعت10 صبح بیدارم کردن قرار بود من بخوابم کارگر بیاد کارشو انجام بده به اتاق من که رسید بیدارم کنن اما نشد همون اول بیدارم کردن
صبحونه خودشون حلیم خوردن سهم منو دادن کارگر خورد من گشنه موندم 
اوت تخت لعنتی رو بلاخره بردن بیرون آخیش جام باز شد حالا میشه زندگی کرد 
همه چیو بهم ریختن 
عادت دارم شمالی جنوبی باشه جام حالا شده شرقی غربی 
همه مدت کار کردم 
ناهار آلبالو پلو هر چند خشک بود و سرد و با مرغ 
خوردم 
عصر دیگه کلافه شده بئودم تموم نمیشد که 
بلاخره رفت 
رفتیم بیرون توی بارون یه عالمه لباس گرم پوشیدم قدم زدیم کفش خریدم شلوار میخواستم نبود 
چکمه دیدم ماه دیگه میخرم الان نه 
دلم کباب ترکی میخواست نامردا نیومدن تنهایی دوست نداشتم 
خوابم میاد خسته ام فردا باید زود بیدار بشم 
جام عوض شده نور از زیر در مزنه تو اتاق رعد و برقه جام زیر پنجره است میلرزه 
خوابم نمیبره تا میام بخوابم یه رعد و برق بلند میزنه از خواب میپرم 
خسته ام خدا بزار بخوابم 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر