سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۹۰

سپر انساني آشغال هرزه

به دلايلي ترجيح ميدم توي مترو سوار واگن بانوان نشم و واگن معمولي (خانواده)سوارشم
معمولا هم مشکلي پيش نمياد ميشه گفت 80 درصد مردهاي جوان طرز برخورد درست با يه خانم رو يادگرفتن و اجرا ميکنن و بسيار مودب و جنتل من هستن و حمايت کننده
مردهاي ميان سال 60 درصد پدرانه و با شخصيت رفتار ميکنن 20 درصد اصلا فرقي براشون نداره و کلا درکي ندارن
و اما اون 20 درصد باقي مونده مردهاي جوان و 20 درصد باقي مونده مردهاي ميان سال
آشغال هاي هرزي هستن که نام نيک بقيه مردها رو هم لکه دار ميکنن و باعث ميشن گاهي چشم روي همه چي ببندي و تر و خشک باهم بسوزن و خود به خود در مقابل همه مردها گارد بگيري
معمولا وقتي سوار مترو ميشم کنار در مي ايستم و اگر هم اونجا کسي ايستاده باشه جارو برام خالي ميکنه (اين نشون دهنده شخصيت و درک شرايط از طرف مردهاست مرسي) جاي خوبيه و امنه
آدم هايي که سوار و پياده ميشن از جلوي من رد ميشن و با احترام عبور ميکنن و مواظب هستن برخوردي با من نکنن و مزاحمم نشن اگر هم خيلي شلوغ باشه با تمام سختي يه فضاي خالي بين من و جمعيت بوجود ميارن يا  بعضي وقت ها يه نفر سپر بلا ميشه (يه آقاي خوب و مهربون) و بين من و خودش يه فاصله مي زاره و مثل يه سپر بين من و بقيه جمعيت عمل ميکنه
ديروز هم اين اتفاق افتاد اما متاسفانه آقاي سپر يه آشغال به تمام معني بود که منو توي قفس گذاشته بود يه طرف چسبيده بود به در يه طرف دستش بالاي شونم بود و خودشم مثل کوه  به فاصله ميليمتري از من ايستاده بود با اينکه پشت سرش خالي بود و با پرويي تمام به من زل زده بود (احساس ميکردم لختم اين داره اينطوري نگام ميکنه انگار با چشماي کثيفش داشت ذره ذره وجودمو ميخورد  )
همون قضيه سه کنج  و اين وضعيت  عصبيم کرده بود و از اين بيشتر حرص ميخوردم که بقيه فکر ميکردن اين داره از من حمايت ميکنه بالاخره يه آقايي نجاتم داد و برام جايي خالي کرد نشستم بغضم ترکيد ظاهرا هيچي نشده بود اما من حس آدمي رو داشتم که بهش تجاوز شده داغون بودم تا چند دقيقه گيج بودم و فقط گريه ميکردم
کثافت آشغال ايستگاه بعد پياده شد و خلاص شدم توي ايستگاه خودم پياده شدم و براي اينکه يه نفسي بگيرم نشستم رو صندلي ايستگاه که ديدم اون آشغال واگن بعدي ايستاده به همون روش بالاي سر يه دختر مظلوم ديگه اي 
قطار چنئ دقيقه اي توي اون ايستگاه توقفش بيشتر طول کشيد دلم ميخواست برم بزنم تو گوشش و همه رنجي که بهم داده بود و آزتري که رسونده بود و خالي کنم نتونستم هنوز جسارتم به اونجا نرسيده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر