یکشنبه، فروردین ۲۱، ۱۳۹۰

رفتارات عصبيم ميکنه

جمعه رفتيم جدايي نادر از سيمين عالي بود حرف نداشت از درباره الي هم بهتر بود
شب قبلش که کلي ناز کرد و ادا اطوار در آورد که کار داره و بالاخره قبول کرد خوبه حالا خودش قول داده بود جمعه
من زود رسيدم آقا 5 دقيقه از شروع فيلم گذشته رسيد
اولش غر زد که اين چه فيلميه آوردي منو و بريم همون اخراج(گه) رو ببينيم گفتم باشو برو اصلا پاشو برو خونتون ساکت شد
کم کم خودش جذب فيلم شد و از من هم بيشتر واکنش نشون ميداد و حدس ميزد . نزديک آخر فيلم برگشته ميگه اگه اين آخرش باز باشه و معلوم نشه چي ميشه من ميدونم و تو
آخه به من چه مگه من کارگردانم
اومديم بيرون از سينما زود رفت گفت کار داره هرچي اصرار کردم بريم يکم قدم بزنيم باهم باشيم گفت نه

رفت منم برگشتم خونه اصلا حوصله نداشتم تنها جايي برم
شب فهميدم تشريف بردن با دوستان بيرون عصباني شدم که اگه وقت نداره پس چطور با اون ها ميره فقط واسه من وقت نداره
زديم به تيپ هم البته ديشب يه سلام و احوال پرسي کرديم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر