سه‌شنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۹

کفش و کیف لحن صدام

دلم گرفته دلم برای تو گرفته
امروز تنها توی اون خیابون قدم زدم یادت میاد همیشه به یه دلیل خاص که من بعد ها فهمیدم میگفتی به جای اصلی از فرعی بریم
یادت میاد اون اوایل رفتیم باهم کجا پیتزا خوردیم همون موقع که من حالم بد شده بود از حرف تو و تو هی میپرسیدی چم شده تا آخر سر گفتم میدونم یه روزی دلم رو میشکنی
که تو با چه لذتی پیتزا میخوردی و من با چه لذتی غرق دیدن تو شده بودم و هیچی نخوردم توی شکمو همه رو خوردی 
کفش و کیف خریدنم که اصلا جریان دوستی ما از سر همین کفش خریدن من شروع شد
یادت میاد کفشم  کیفم  که تو برام چونه زدی

امروز فکر کردم کم کم داری کم رنگ میشی من نمیخوام اما دست من نیست
لحن صدات هرچی فکر میکنم کمتر یادم میاد
چرا نمیتونم چشمامو ببندم و صدای تو بپیچه توی گوشم
راه رفتنت
دست هات که هنوزم چقدر دوستشون دارم
تمام امروز و این روزها
دارم بهت فکر میکنم تجسمت میکنم از جاهایی رد میشم که با تو رد شدم
دلتنگت میشم بیشتر از همیشه
دیشب اخر شب نزدیک صبح تو خواب بودی برات نوشتم خوندیشون ؟چی فکر کردی ؟

بی  ذوق امروز که ازت پرسیدم لحن صدای من یادت هست گفتی آره اما بعدش که پرسیدم چطوریه
دوبار پشت سر هم گفتی مسخره است
دلم شکست هزار تیکه شد
نوشتم مرسی لازم نیست دوبار بگی من دوبار گریه نمیکنم
آخه میدونی چیه من تمام لحظه هارو بغض دارم و اشکم سرازیره

نوشتم که میدونم از دیدنم خوشحال نمیشی و شنیدن صدامو دوست نداری
چرا یکم مهربون نمیشی فقط زخم میزنی ؟
مستانه ولم کن تورو قران
برای همیشه ؟
نمیدونم حوصله ندارم

 sms نزن
لعنت به این اخلاق گندت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر