ورق هایی که امروز صبح لازم داشتم رو دیشب توی کیفش جا گذاشتم قرار بود صبح زود قبل از رفتنم بیاره برام بگذریم که دیر کرد و من یکم بد اخلاق شدم و گفتم بهش بی مسئولیتی (بعدش معذرت خواهی کردم )
خداحافظی کرد وپیاده رفت هرچی گفتم از مسیری که من میرم بیاد نیومد گفت لقمه رو دور سرش نمی چرخونه (بی ذوق ) رفت من ایستادم سوار تاکسی شدم بهش که رسیدم سرم پایین بود توی کیفم داشتم وسایلم رو جابجا میکردم صندلی جلو نشسته بودم و مسافر دیگه ای نبود
همین که رد شدیم اس ام اس زد
(یارو راننده هیزه حواستو جمع کن پر رو بازی در نیاره )
یه حس قشنگ بهم منتقل شد بد بخت راننده مال این حرفا نبود اما اینکه اون نگرانه و اینجوری میخواد نشون بده که براش اهمیت دارم مزه شیرینی داره (این غیرتش دوست داشتنیه )
شیرینیش جوری میمونه که هر بار بهش فکر میکنم لبخند میاد رو لبم
میدونم که براش اهمیت دارم
این آدم تنبل بخاطر من از خوابش زد و صبح زود خودشو رسوند ارزش اینکارهارو میدونم و لذت بخشه برام و ازش ممنونم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر