چهارشنبه، فروردین ۱۱، ۱۳۸۹

یکسال گذشت و این روزها شادم

یک سال و یه روز گذشت از روزی که این صفحه رو باز کردم و شروع کردم به نوشتن اتفاقات متفاوتی برام افتاد حس های متفاوتی رو تجربه کردم حرف های تازه ای خواندم و یاد گرفتم
خوشحالم به نظر خودم راه درستی رو اومدم و میخوام ادامه بدم
پارسال این موقع نا امید بودم تنها بودم سر درگم بودم نه اینکه الان این احساسو ندارم چرا دارم اما خیلی خیلی کمتر شده الان میدونم که چی میخوام و میدونم چطور باید بهش برسم
دلم شکسته بود یاد گرفتم به روی دلم نیارم که شکسته است

این روزها کسی هست که بارها گفته دوستم نداره اما میخواد که کنارش باشم هرچند ته دلش دوستم داره و داره فقط مقاومت میکنه و نمیخواد من آسیب ببینم و در کنارش خوشحالم و هر بار چیزی نو رو تجربه میکنم
این روزها کس دیگری هست که میدونم دوستم داره و حاضره هر کاری برام انجام بده کافیه صداش کنم
این روزها دوستای جدیدی پیدا کردم
این روزها کاری دارم که دوستش دارم و ازش لذت میبرم
این روزها شادم

۲ نظر: