چهارشنبه، دی ۲۳، ۱۳۸۸

این روزها همه اسکورتمون میکنن

نصف شبی داریم با کلی خرید بر میگردیم خونه با موتورت این همه راه ورود ممنوع .خلاف فرعی. رو دنبالمون اومدی که چی بشه ؟
پسرم این راه که تو میروی به ناکجا آباد است بیخیال ما بشو


*بی هوا یاد اون روزی افتادم که پسر فال فروشه اومد کنارمون گفت (خب یه فال واسه خانمت بخر) و همه خندیدیم جز توی بی احساس اون لحظه چقدر میخواستمت ولی الان فقط باعث میشه یه لبخند خو ش گ ل بشینه رو ل ب م

۱ نظر: