شنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۸

تو که نمی شناسی منو

تمام مدت طول راه رو داشتم بهت فکر میکردم نمی دونم چرا هر بار اینجا میام تو میای تو ذهنم

اینبار اما تصورم قویتر بود

و به شدت میخواستم باشی

توی اون سرما آغوشت مطوئنم گرم گرم بود

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر