سه‌شنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۸

اون که میخوامش داره میره

داره میره
این بار برای همیشه میخواد اونجا بمونه

دلم میگیره وقتی به رفتنش فکر میکنم تا اون روز که مامانم خبر رفتنشو داد نمی دونستم دلم برای نبودنش تنگ میشه

حیف میشه حیف میشه که با اون همه استعداد ایران رو ترک میکنه

میگه میخوام پیشرفت کنم اینجا جایی برای پیشرفت ندارم اینجا محدود شدم اینجا آزاد نیستم اینجا استرس دارم و ذهنم درگیر حداقل هاست اینجا چیزی انتظارم رو نمیکشه اینجا جوونیم حروم میشه اینجا چیزی واسه لذت بردن نیست

کاشکی میتونستم جلوی رفتنت رو بگیرم جلوی رفتن خیلی ها مثل تورو

این اولین باره که کسی که نزدیکمه داره ایران رو برای همیشه ترک میکنه میره دنبال پیشرفتش توی یه کشور غریب

هنوزم باورم نشده

میدونی تو همونی که همه چیزو در باره من میدونی
تو همونی که همیشه دل خوش به بودنت بودم در شرایطی که یکبار هم نیومدم سراغت

دلم برات تنگ میشه موفق باشی اما آرزو میکنم برگردی

دلم برای حرفات برای بلند پروازی هات برای خالی بستنت و خودتو بیشتر از واقعیت مهم جازدن و نصیحتت به من تنگ میشه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر