چهارشنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۹

بارون اومدن تقصیر من نیست . خواستگاری

دلم براش خیلی تنگ شده بود با یه شرط ویژه قرار شد برم و باهام باشیم و بریم بیرون
بارون گرفت چه بارونی
گفتم که دلم براش تنگ شده بود
وقتی توی ب غ ل ش بودم ازم سوال کرد دوستش دارم بی مقدمه پرسید جا خوردم انتظار نداشتم
یکم مکث کردم ((آره ))
گفت که آدم احساساتی هست و وابسته میشه و از این میترسه که یه روزی از هم جدا شدیم براش سخته و ناراحتی و درد میکشه و هیچ وقت نمیتونه با این مسئله کنار بیاد گفتم که منم آدم احساساتی هستم و بهم ضربه میخوره اما بازم برام مهم نیست و دنبال ش میرم و گفت برای همین نمیخواد من اذیت بشم بارها تکرار کرد نمیخواد من آسیب ببینم
داشتیم صحبت میکردیم و بهش گفتم چرا هر کی به من میرسه میخواد منو شوهر بده و بعد رفتیم سراغ آقای کاف و من داشتم درباره اون میگفتم و اخلاق هایی که دوستشون ندارم و اضافه کردم (خدا رو چه دیدی اگه ازم خواستگاری کرد شاید زنش شدم )
نمیدونم حواسش کجا بود و چی توی سرش بود که فکر کرد من خودشو میگم و منظورم خود اون که خواستگاری کنه داشت در مورد مزایای خودش حرف میزد خنده ام گرفت یه جوری جمع و جورش کردم شایدم من بد طوری حرف زدم اون به خودش گرفته بود به هر حال دلش رو نشکستم و نگفتم منظورم اون نبوده
مهربون شده خیلی مهربون شده نرم نرم شده و حالا دوست داشتنش معلوم تر شده هرچند باز هم مقاومت میکنه یه لحظه که ازش عصبانی شدم داد زدم من نمی دونم الان واسه چی کناره تو نشستم
*یه فرش خیلی خوشگل خریدم دست بافت کاشمر گل ابریشم خیلی دوستش دارم همه فرش های حاجی رو زیر و رو کردم تا اینو انتخاب کنم
** براش تعریف کردم یه جوری بعدش احساس کردم طوری حرف زدم انگار دارم پز میدم اما من واقعا همچین منظوری نداشتم من فقط از زیباییش لذت بردم و میخواستم اونو شریک کنم توی لذتم
***کارشو عوض کرده این کار جدیدش بهتره خودش که اینو میگه دیشب تا نه سر کار بود و 10.5 رسید خونه صبح هم 6 بیدارش کردم
بهش میگم اگه یکم دست از تنبلی بر داره کالیبرو کم کنه همه چی درست میشه نکنه فکر کنه من فقط پول برام مهمه .من برام شادی و اسودگی اون مهمه و میدونم وقتی پول توی دستشه شاد تره
****بهش گفتم که وقتی حرصم میگیره میگم زن یه چشمش و گفت من گفتم اگه یه روزی خر شدم اینکارو میکنم
***** گفت س 6 ماه از من بزرگ تر بود مامانم داشت خودشو میکشت
خیلی کم پیش میاد درباره س حرف بزنه اما این بار بی هیچ تلاشی اینو گفت
******دوباره اون درخواستش رو تکرار کرد ولی قبول نکردم شاید روزی دیگر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر