تا چند روز دیگه من سی ساله میشم
زنی نه تنها در آستانه سی سالگی و فصلی گرم و روزای خوش
مامانم دقیقا دو برابر من سن داره و امروز داشت از 20 سالگی و جوونیش میگفت از صندل های سبزش که مستقیم از پاریس خریده بود
از اون بوت طوسیاش
از اون ریمل آبی فیروزه ای که هنوزم اون رنگ رو دوباره ندیدم
و بنابر این نمیتونه به من خرده بگیره بخاطر ریمل بنفشم