سه‌شنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۸۹

اخرس

گ ایی دی منو
خفه شو لطفا من خودم میدونم کی گشنمه کی تشنمه کی بخوابم کی بیدار شم
از ما بکش بیرون
می خوام تنها باشم نه میخوام صداتو بشنوم نه میخوام صدامو بشنوی حالا هی زر بزن هی از مزخرفات یه مشت کثافت واسه من ک س شر بگو خفه شو لطفا

فقط چند ساعت بزار به حال خودم باشم انقدر از من حرف نکش بزار خودمو غرق کنم توی کتاب هام بزار فکر کنم تنها چیز مهم توی این دنیا سرنوشت ادم های کتابام هستن
بزار توی این دنیا نباشم انقدر هی با زر زرت منو نکشون به دنیای واقعیت خسته ام
آخه زبون نفهم وقتی میگم خسته ام منظورم این نیست که خوابم میاد منظورم خسته روحیه انقدر زر نزن شبها زودتر بخواب تا خسته نشی خفه شو بچه دو ساله نیستم بخوای بهم یاد بدی
حتما باید داد بزنم سرت تا بفهمی باید خفه بشی خودت میبینی سگم به حرفات جواب سر بالا میدم جواب نمیدم بفهم باید خفه شی
گناه من بدبخت چیه که باید شنونده زر زرت باشم یا اون دعا خوندن ک ی ریت
میشه توی اون دل بی صاحابت بخونی
احمق چرا فکر میکنی هر چی بلند تر بگی خدا بهتر میشنوه
الاغ خدا توی دلته اگه خفه خون هم بگیری و دهنتو باز نکنی خدا صدای دلت رو میشنوه انقدر رو اعصاب من با این زر زر یکنواختت نرو ندو
نمیخوام کسی نگرانم باشه تنهام بزار نمیخوام دل برام بسوزونی مواظبم باشی من خودم بلدم آروم بشم اگه تو خفه خون بگیری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر